|
http://photos.uvs.ir/img/3507289cfdc8.jpg [img]http://photos.uvs.ir/img/33128cb00890.jpg[/img]
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 16:27 :: نويسنده : habib
زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : habib
تاحالاشده به آخر خط برسی ؟! ...آخر خط که نه ...آخر خط تو ...چون این جاده حالا ...حالا ها ادامه داره ، جاده عشق رو میگم ...ولی تو دیگه نمی تونی جلو بری ...آخه این راه رو نمیشه یکنفری رفت ... تو مدتهاست که میدونی تنهایی ولی از راه رفتن نایستادی ... مدتهاست داری فریاد میزنی :"دوستت دارم "...به امید اینکه همسفرت رو برگردونی ...ولی یه وقتی به یه جایی میرسی که می بینی دیگه فرقی نمیکنه تو چقدر عاشق باشی ، یا تو چقدر دوست داشته باشی... اون دیگه نیست ... یه وقت هست که می بینی رفتن دیگه فایده نداره ، فریاد عشقت به جایی نمیرسه ...عشقت برای اون دیگه معنایی نداره ...می بینی دیگه وقت اون رسیده که یه گوشه روی یکی از نیمکتهای کنار جاده بشینی ومهر خاموشی روی لبات بذاری ... یه دنیا عشقت رو با همه دوست داشتن هات بریزی توی خودت و دیگه صدات در نیاد ... بشینی یه گوشه و هیاهوی رفت و آمد بقیه رو تماشا کنی ...اونایی که دو تا دو تا ، دست در دست هم میرن و تو عالم خودشونن ... تو میدونی اونا چه عالمی دارن ... یا اونایی که ته امیدی دارن ... یا اونایی که نا امید ، نا امیدن ... اونایی که رسیدن به جایی که دیگه حاضر نیستن تنهایی شون رو با هیچی عوض کنن ... اونایی که دیگه برای عشق هیچ تعریفی ندارن ... در این مدت ، توی این مسیر خیلی از این آدما دیده بودی، خیلی ها رو دلداری داده بودی ... ولی حالا دنیا رو از دید اونا میبینی ... همون دنیای زیبای همیشگی ... همون دنیای قشنگی که با همه زیبایی هاش حالا داره بهت دهن کجی میکنه ... شاید هم این تویی که با این همه ادعات برای عاشقی ، معنی عشق رو نمیفهمی ... ولی دیگه چه فرقی میکنه عشق چه معنی میده ... تو دیگه رمقی برای رفتن و از عشق گفتن نداری ... عشق برای تو مفهومی نداره....
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : habib
کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی
بودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ... کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم ولی اینو بدون که خیلی دوست دارم
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 16:12 :: نويسنده : habib
بیا که من . . . به مهربانیت به آرامشت به وفایت به غرورت به بهارت به قدرتت به یاد رویت به فروغت به خنده ات به همرازیت به همدردیت از همه محتاج ترم . . . بیا که من . . . به مهربانیت به آرامشت به وفایت به غرورت به بهارت به قدرتت به یاد رویت به فروغت به خنده ات به همرازیت به همدردیت از همه محتاج ترم . . . بیا که من . . . به مهربانیت به آرامشت به وفایت به غرورت به بهارت به قدرتت به یاد رویت به فروغت به خنده ات به همرازیت به همدردیت از همه محتاج ترم . . . بیا که من . . . به مهربانیت به آرامشت به وفایت به غرورت به بهارت به قدرتت به یاد رویت به فروغت به خنده ات به همرازیت به همدردیت از همه محتاج ترم . . . بیا که من . . . به مهربانیت به آرامشت به وفایت به غرورت به بهارت به قدرتت به یاد رویت به فروغت به خنده ات به همرازیت به همدردیت از همه محتاج ترم . . .
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 16:10 :: نويسنده : habib
این سکوتــــــــ ـــ تلخ دنیایــــ ــ من است
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 16:7 :: نويسنده : habib
بی وفا ، رفتی؟
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 16:2 :: نويسنده : habib
می گفت با غرور |